سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فائزه

دیروز داشتم دفتر خاطراتمو ورق می زدم .کلی اه و ناله را انداخته بودم جاتون خالی!

یه جمله جالب دیدم که یکی از دوستام روی یک ورقه نوشته بود و بهم یادگاری داده بود.

((والدین در دشوارترین مدرسه ی ادم سازی در دنیا تدریس می کنند))    

ولی خیلی ها کارخونه ادم سازی راه انداختن! نمونه محصولشون سر چهار راه ها زیادن

83/10/19


بی دلیل یا با دلیل؟

همیشه وقتی اخر سال میشه غصه ام می گیره نمیدونم چرا؟

شاید چون دیگه فرصت تکرار نداره .شاید هم چون عمرمون میگذره.

نمی دونم خلاصه اش این روزها حالم بدجوری گرفته لباسهای

 

شبه عیدم خوشحالم نمیکنه؟!؟

 


افاق

در کرانه آسمان های دور در سرزمینی به نام مهر

آفاق روزهای تلخ و شیرینم همنشینم شد.

دیروز تولد بهترین دوستم آفاق عزیزم بود.کسی که پای همه چیز باهام هست.به قول بچه ها دوقولوهای خرابکار!!!

عزیزم تو بهترین دوست در بهترین دوران زندگیم بودی و هستی و امیدوارم تا همیشه باشی

به امید روزی که فاصله ها از میان بروند0

صدوبیست سال زنده باشی(زیر سایه من)!؟!


خدایم لا به لای توفان بود

پسر نوح به خواستگاری دختر هابیل رفت دختر هابیل جوابش کرد و گفت:نه هرگز همسری ام را سزاوار نیستی

تو با بدان نشستی و خاندان نبوتت گم شد.تو همانی که بر کشتی سوار نشدی خدا را نادیده گرفتی و فرمانش را.

به پدرت پشت کردی به پیمان و پیامش نیز.غرورت غرقت کرد.دیدی که نه شنا به کارت امد نه بلندی کوه ها

پسر نوح گفت:اما انکه غرق می شود خدا را خالصانه تر صدا می زند تا انکه بر کشتی سوار است.

من خدایم را لابه لای توفان یافتم.در دل مرگ و سهمگینی سیل.

گزیده ای از کتاب:من هشتمین ان هفت نفرم


میراث پدر علیه السلام

سهراب نیستم و پدرم تهمتن نبود.

 اما زخمی در پهلو دارم.زخمی که به دشنه ای تیز پدر برایم به یادگارگذاشته است.

هزار سال است که تز زخم پهلوی من خون می چکد و من نوشدارو ندارم.

پدرم وصیت کرده است که هرگز برای نوشدارو برابر هیچ کی کاووسی گردن کج نکنم و گفته است

که زخم درپهلو وتیر در گرده خوشتر تا طلب نوشدارو از کسان.

زیرا درد است که مرد می زاید و زخم است که انسان می افریند

پدرم گفته است:قدر هر ادمی به عمق زخمهای اوست.پس زخمهایت را گرامی دار.

زخمهای کوچک را نوشدارویی اندک بس است.تو اما در پی زخمی بزرگ باش که نوشدارویی شگفت بخواهد.وهیچ نوشدارویی شگفت تر از عشق نیست

و نوشداروی عشق تنها در دستان اوست.او که نامش خداوند است.پدرم گفته بود که عشق شریف است وشگفت است

و معجزه گر.اما نگفته بود که عشق چقدر نمکین است.و نگفته بود او که نوشدارو دارد دستهایش این همه از نمک عشق پر است.

و نگفته بود که او هر که را دوست تر دارد بر زخمش از نمک عشق بیشتر می پاشد!

زخمی بر پهلویم است وخون می چکد و خدا نمک کی پاشد من پیچ می خورم و تاب می خورم و دیگران گمانشان که می رقصم!

من این پیچ و تاب را و این رقص خونین را دوست دارم.زیرا به یادم می اورد که سنگ نیستم

چوب نیستم خشت و خاک نیستم که انسانم.....

پدرم وصیت کرده و گفته است:از جانت دست بردار از زخمت اما نه.زیرا اگر زخمی نباشد

دردی نیست و اگر دردی نباشد در پی نوشدارو نخواهی بود و اگر در پی نوشدارو نباشی

عاشق نخواهی شد و عاشق اگر نباشی خدایی نخواهی داشت......

دست بر زخمم می گذارم و گرامی اش می دارم که این زخم عشق است و عشق میراث پدر است

میراث پدر علیه السلام!

بر گرفته از کتاب:من هشتمین ان هفت نفرم


این هم از ضرب المثل

میگن بی گناه تا پای دار میره اما................

بقیشو خودتون بهتر می دونین

اما این روزا هم پای دار میره هم اعدام می شه هم پایمال می شه هم هیچکس نمی فهمه

نمی دونم شاید این ضرب المثل هم دورانش تموم شده

شاید هم نه

دوران انسان بودن ادم ها تموم شده

به هر حال الله اعلم


شهد

زندگی شهد گل است می خوردش زنبور زمان

انچه میماند از ان عسل خاطره هاست

                                                نویسنده:نمیدونم کیه


کی بیدار می شویم؟

آن هنگام که ما بوق در کرنا می‏کنیم و فریاد از طراحی تانک و

زره‏پوش و قایق و هواپیمای رادارگریز توسط متخصصان کشورمان

می‏کنیم، غافل می‏شویم از فروش میلیارد‏ها دلاری تسلیحات توسط

آمریکا (این شیطان بزرگ) به کشورهای عربی... آن‏هم با یک ترس

ظاهری... و ما چه بچه‏گانه خود و ملت خویش را گول زده و به خود

می‏بالیم و خود را بادِ بادکنکی می‏کنیم.


می‏آییم آمار طلاق و فحشا و قتل و غارت آمریکا را اعلام می‏کنیم، اما

نمی‏گوییم ما سومین آمار طلاق را در جهان داریم!


می‏آییم از حقوق بشر می‏گوییم اما نمی‏گوییم که دانشجوی ما به خاطر

چند خط‏‏ نوشته‏ در نشریه‏اش تعلیق می‏خورد!


می‏آییم اقتصاد آمریکا را نقد می‏کنیم و از آن به عنوان کشوری بحران

زده نام می‏بریم غافل از اقتصاد 13000میلیارد دلاری آن!


می‏آییم آمریکا را نقد می‏کنیم چون کودکی دبستانی که استاد دانشگاهی

را نقد کند... نمی‏خواهم او را تمجید کنم بلکه می‏خواهم بگویم که

درست نیست چشم بسته و کورکورانه غرب نقد کنیم.


ما حتی جایگاه بین‏اللملی مستحمکی نداریم ، دیپلماسی جهان توسط

آمریکا در حال رقم خوردن است ، حتی کشورهای روسیه و چین که

بزرگترین حامیان ما -آن هم به دلیل سود بالا و سو استفاده اقتصادی

به بهانه‏ی تحریم- هستند از وتوی قطعنامه‏های تحریمی سر باز زدند.

140رای موافق به ضرر ایران نشان از حضور ضعیف دموکراتیک

جهانی و قدرت و نفود آمریکاست...


بیاییم درست و منطقی به جهانی در حال پیشرفت نگاه کنیم و روابط

جهانی را اینقدر ساده نبینیم تا بازیچه سیاست‏مداران نباشیم

 


مترسک

می خواهم بنویسم اما از چی نمی دانم؟

گریه میکنم’اشک می ریزم اما کسی اشکهایم را نمی بیند.کسی با خود از هجران من سخن نمی گوید

من در مزرعه ای به نام دنیا مانند مترسکی زمان را گم کردم.

 من از هر گونه احساس خالیم.

از زندگی تنها ’تنها بودن را تجربه کرده ام.حتی هنگامی که کشاورز در کنار من دانه گندم می کاشت.

من تنها ترساندم و ماندم و پوسیدم.

تا دانه را جوانه کنم.

تا جوانه را خوشه سازم و بعد هم دستهای پینه زده ای آنها را چید.

باز من ماندم وزمین.

اکنون هم من ماندم و تنهایی و قصه مترسک.


برادر جان

برای برادر خوبم یعقوب مهرنهادکه در بند است و ازاده

برادر جان

صدای زنجیرهای به پا بسته ات را می شنوم.

صدای نفسهایت در سکوت را می شنوم که دائم در حال یا رب گفتن است.

برادرم کاش می دانستی چقدر دوستت دارم.

اینک دوباره تاریخ تکرار می شود وتو همچون یوسف و من یعقوبم.

انگار این بار تاریخ نقش ها را عوض کرده و یعقوب یوسف گمگشته ام شده.

در انتظار دیدار دوباره تو اشک کوری می ریزم.

اما این بار کور خواهم ماند.

چرا که تا ابد نمی بینمت.

برادر مهربانم من چون زینب طاقت درد برادر ندارم.

برادر جانم که تنها دل کوچک تو می تواند این چنین دریا شودبدان که در این شبهایی که همه خوابند.

و بی خبر از من و تو.

دائم در حال شکستنم.

تو در بندی و ازاده من ازاد و در بند.

برادر باور کن من هم در ثانیه اخرم.