تنهایی ام
شاید تنها کس درپس تنهاییم ,تنها تو مانده باشی.
وشاید تنها دلیل بودن در میان ازدحام کسانی که بودنم را برای خویش میخواهند.
وشاید تنها چشمانی که می بینند چشمان تو باشند.
زمان میگذرد و من در پیچ وخم گذر,احساس گیجی میکنم.
راه بی انتهایی را آغاز کرده ام.
راه همیشه در مقصد.
وتنها تو در تنهایی این راه با من بمان.
تو با منی و من از تو و با تو.
و لحظه ای هم را ترک نخواهیم کرد.
و نه به مثال عاشقان زمینی که مرگ انها را از هم جدا میکند, ما با مرگ به وصال خواهیم رسید.
بگذار زمان بگذرد, شاید لحظه ای که سیب را خوردم,کلید زمین را بلعیدم,ان زمان به اخر خود برسد.
اینک تمام تنهاییم را تنها می گذارم و با تو تنها می شوم.
با توکه خدا می ناممت.
و تنها تو را می پرستم وتنها از تو یاری می جویم.